پسر قشنگم ٢ ماهه شد امروز ٢ ماه از تولد عشق زندگی من و بابا میگذره، صبح برای تزریق واکسن ٢ ماهگی رادین به درمانگاه رفتیم و پهلوون من تقریبا کل روز درد داشت و گریه می کرد . گرچه تحمل گریه هاش واقعا سخته ولی به خاطر سلامتیش تحمل می کنیم . قراره برای اینکه پسرم وقتی بزرگ شد و این نوشته ها رو خوند بدونه هر ماه چه پیشرفتهای مهمی داشته ماهگرد تولدش کارهای جدیدشو یادداشت کنم : رادینم در ٢ ماهگی یاد گرفت.... کاملا ارادی بخنده با صدای بلند بخنده غریبه و آشنا رو تا حد زیادی تشخیص بده صدای مامانی و بابایی رو تشخیص بده و بدنبالش بگرده بعضی حرکات صورت رو تقلید می کنه ( بابایی زبون در میاره رادینی اداشو در میاره&z...