رادین رادین ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

گل پسر قند عسل

عکسهای آتلیه رادین قشنگم

هفته پیش پسر قشنگم برای ثبت شیرین کاریهاش و به یادگار موندن خاطرات قشنگ کودکیش به آتلیه رفت و عکسهای خیلی خیلی خوشگلش رو امروز گرفتیم چند تا از اونها را به عنوان هدیه شب یلدا تقدیم شما می کنیم....   ...
30 آذر 1391

تولد 1 سالگی رادین

پسر قشنگم ١ سالگیت مبارک . جشن تولد رادین به زیبایی هرچه تمام که البته به خاطر حضور پسر گلم و مهمونهای عزیزش بود برگزار شد . پنجشنبه ٤ آبان برای مامان و بابا یه روز فراموش نشدنی بود از صبح مشغول تزیین خونه بودیم و آماده کردن کارها .... حوالی ساعت ٤ هم مهمونهای گل کم کم تشریف آوردند  بابایی ،مامان مریم ، خاله آزاده ، زندایی و دیانا کوچولو اولین مهمونهای جشنت بودند . مینا جون هم از صبح اومده بود کمک مامانی... بعدش هم بابا صادق و مامان پری با عمه زهرا و عمه مهری و عمو امیر و خورشید خانم اومدند... عمه مهتاب ،دایی محمد،عموحسین،خاله شیرین ، عمه اتی ، عمو اسد و عمو رضا هم اومدند .... اینقدر دوست داشتنی هستی که همه با عشق اومده بودند تا...
16 آبان 1391

دارم مرد میشم

یک هفته دیگه من یک ساله میشم  از چند روز پیش مامان و بابا دارن برای جشن تولدم آماده میشن.  قراره پنجشنبه برام جشن تولد بگیرند. عموها داییها خاله ها و عمه هام هم دعوت شدند شما هم تشریف بیارید خوشحال میشم  و اما بگم از هنرهایی که تو این یک سال یاد گرفتم: حرف زدن:بابا، به مامانم میگم آیین، به به ،آداده (خاله آزاده)،بق (چراغها رو نشون میدم و میگم بق یعنی برق) ،دد ،ت (توپ) ، بد ( کارهایی که مامانی میگه جیزه ) ، آبه ( آب) ،هاپی (هاپو ) ، پیسی ( پیشی ) و ... شیرین کاریها و بازیهای مورد علاقم :دالی بازی که عاشقشم ، آب بازی و شالاپ شولوپ،گل یا پوچ ، ت بازی ،دیدن سی دی های با نی نی و چرا ، رفتن زیر میز و صندلی و&nbs...
30 مهر 1391

سلام سلام صد تا سلام

خدایا همیشه از این تعطیلیهای طولانی پیش بیار تا ما سفر بریم و خوش بگذرونیم  دوباره اومدیم شمال اما این بار من اینقدر مرد شدم که خودم آب بازی کنم ، اسب سوار شم  و کلی حال کنم... دیروز ٢ بار دریا رفتم امروز هم خرید رفتیم و عصر هم دریا رفتیم که چون یه خورده هوا سرد بود نتونستم شنا کنم ... جای همه خالی اینجا خیلی خوش میگذره... بقیه عکسها در ادامه مطلب..... بعد از شنا حموم رفتم ...
9 شهريور 1391

جشن دندونی

دراومدن دندون  قشنگ آقا رادین بهانه ای بود برای برگزاری جشن خانوادگی که قبلا قول داده بودم عکسهاشو براتون بذارم الوعده وفا ..... جشن دندونی با حضور پررنگ باب اسفنجی کیک ... رادین در حال ناخنک زدن به کیک... و هدیه رادین به مهمونهای عزیز...    پسرم اولین جشن رسمی شما به مناسبت دندون دراوردن به خوبی برگزار شد ... به امید روزهای خیلی خوب و سرشار از شادی آینده برای تو امید زندگی مامان و بابا راستی دندون سوم رادین ٢٨ خرداد در اومد ،دندون بالایی سمت چپ ...
2 تير 1391

دندون دوم

دومین دندون خوشگل امروز دراومد انگار آش دندونی کارساز بود .... راستی یادم رفت بهتون بگم دیروز مامان و بابا برام جشن دندونی گرفتند ؛یه مراسم کوچولو که خاطره بزرگی برای من و خانواده ام به جا گذاشت. بعد از ظهر پنجشنبه بابابزرگها و مامان بزرگها ، خاله ها و عمه ها و عموهام با کادوهای قشنگ به خونمون اومدند . از صبح بساط پختن آش برپا شده بود مهمونی با خوردن آش شروع شد ،صحبتهای فامیل ، شام خوردن،یه بزن و بکوب کوتاه،باز کردن کادوهای قشنگ ،عکس و فیلم گرفتن و در آخر هم با خوردن کیک مهمونی تمام شد ... جای همگی خالی به ما که خیلی خوش گذشت بزودی عکسهای خوشگل جشن دندونیم رو برای دوستای عزیزم میگذارم دندون دوم  .... ٢٦/٠٣/١٣٩١ .... بالا سمت راست ...
27 خرداد 1391