اولین سفر من
بابا رضا می گفت بریم شمال مامان آذین می گفت سرده بابا رضا می گفت ویلا رو گرمش می کنم برات مامان آذین می گفت سرده بابا رضا می گفت میریم هتل مامان آذین می گفت سرده خلاصه که بازم مثل همیشه مامان برنده میشه و ما شمال نرفتیم وچون خیلی دوست داشتیم سفر بریم تصمیم گرفتیم بریم خرم آباد هم سفر رفتیم و هم دیداری با فامیل تازه شد و این شد که ما 22 تا 24 دی 1390 رفتیم خرم آباد ...با اینکه سفر خیلی کوتاهی بود ولی خیلی خوش گذشت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی